رسیدن

در مسیر رسیدن٬به مقصد تکامل

رسیدن

در مسیر رسیدن٬به مقصد تکامل

رسیدن

غذای زندگی با چاشنی تفکر٬چقدر خوشمزه و خوردنی میشود
کاش همه سرآشپز خوبی باشند و این چاشنی را با دوز بالا٬در زندگی شان استفاده کنند.

  • ۰
  • ۰

باغ آلبالو


زخم‌هایی تو زندگی هستن

که نمی‌شه نشونِ دکتر داد،

مثلِ زخمِ دقیقه‌ای که تو اون

آخرین بوسه از دهن افتاد.


من چخوف‌وار عاشقِ تو شدم،

-دخترِ بکرِ باغ‌ آلبالو!-

تا تفنگِ نمایشت باشم

با هزار بغضِ گوله توی گلو.


بغضِ سُربیمو قورت دادم تا

صحنه از خون تازه لیز نشه.

عشقمونو جوون، جووون کُشتم

تا تو پیری کم و مریض نشه.


غرقِ لبخندهای تو بودم،

مثل گنجشک تو حوضِ نقاشی.

اولین آدمِ زمین بودم

تا تو حوای بی‌هوو باشی.


نور صحنه تو رو نشون می‌داد

من تفنگی بودم تو تاریکی.

باغ آلبالو از تبر پر بود،

از هیولاهای پلاستیکی.


اون کسی که حواستو دزدید،

چُرت می‌زد برات تو وی.آی.پی.

من همه‌ش می‌نوشتمت حتا

با غلط‌های فاحشِ تایپی.


عطرتو از رو صحنه قیچی کرد

-زن جادویی نمایش من!-

حلقه ی ازدواج و حلقه ی دار

گاهی وقتا چقدر شکلِ همن.


مثل چایکوفسکی که قوهاشو

روی‌ دریاچه‌ی یخی رقصوند.

من تو دریاچه‌های اشک خودم

یه جزیره شدم که تنها موند.


آخرین صحنه‌ی نمایشمون

وقتی پایین کشیده شد پرده،

کفنِ سرخِ مخملی افتاد

رو تفنگی که خودکشی کرده.


زخم‌هایی تو زندگی هستن

که نمی‌شه نشون مردم داد.

مثلِ زخمِ تفنگِ کهنه‌ای که

بوی باروت به خاطرش نمیاد.


یغما گلرویی




  • ۹۵/۰۸/۱۴
  • بابا لنگ دراز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی