رسیدن

در مسیر رسیدن٬به مقصد تکامل

رسیدن

در مسیر رسیدن٬به مقصد تکامل

رسیدن

غذای زندگی با چاشنی تفکر٬چقدر خوشمزه و خوردنی میشود
کاش همه سرآشپز خوبی باشند و این چاشنی را با دوز بالا٬در زندگی شان استفاده کنند.

  • ۰
  • ۰


امروز بیست و نهمین طلوع

از پانزدهمین یخ بندان عمرم


توی این سه روز به خوبی استراحت کردم و تونستم توان سابقم رو بدست بیارم.البته اون پوست«لیتوماراسوس»هم بی تأثیر نبود.


قرار بود یکی از مهم ترین اتفاقات مهم زندگیم رو واستون توضیح بدم.

راستش قبل بیمار شدنم و طوفان سرما،مثل همیشه واسه آب خوردن به رودخانه ی وسط جنگل رفتم.رودخانه ای که عمق نسبتأ زیادی داره و توش پر از ماهی های گوشت خوار و «ترینوکودیل» و موجودات عجیب غریب دیگه س.

از غار تا خود وسط جنگل،مرگ مثل سایه دنبالم بود.درختان جنگل، بلند و پرشاخه هستند و احتمال پرش هر نوع موجود درنده ای از روشون وجود داره.از طرفی روی زمین هم تا دلتون بخواد بوته های پر از برگ و شاخه هست که میتونه محل کمین حیوانات وحشی دیگه ای باشه.

خلاصه،حواسم به همه جا بود تا زنده برم و برگردم.وقتی به رودخانه رسیدم،طبق معمول سطحش یخ زده بود و با تیکه سنگی،حفره ای رو بوجود آوردم تا بتونم آب بخورم.مشغول کلنجار رفتن با ماهی های گوشت خوار واسه خوردن آب بودم که صدای شکسته شدن تیکه های یخ سطح زمین،در پشت سرم،ترس رو به وجودم انداخت.

به آرومی دستم رو بردم رو نیزه ای که تازه با چوب و سنگ نوک تیز درست کرده بودم؛آب دهنم رو قورت دادم و خودم ر‌و واسه مبارزه با «تاپانوریس» یا «کوتاناتیس» آماده کردم.خیلی آهسته گردنم رو برگردوندم؛نگاهم چیزی رو دید که به شدت منو یاد گذشته ی خودم مینداخت.


راستش دوباره باید برم همونجا،شاید دوباره دیدمش.قول میدم ادامه ش رو به زودی واستون بنویسم؛چون دفعه ی پیش هم تو همین زمان رفته بودم،اگه الآن نرم،شاید نتونم دوباره ببینمش‌.

تا بعد...

پ ن:خواهشأ فحش ندید و نفرین نکنید :)

-راستی!به نظرتون چه اتفاقی میفته؟البته تا حدودی مشخصه :)

-خواهشأ اگه روند داستان ضایع س بگید تا ادامه ش ندم یا تغییرش بدم.نظراتتون خوشحال میکنه منو،هرچی ک باشه.



اینم توضیح درمورد موجودات این قسمت:

-تاپانوریس: چهار تا پنج متر ارتفاعشه.موجودی دو پا که فیزیک بدنیش شبیه کانگورو و دوتا شاخ داره و چشم های ریزی داره و روی دم بلندش هم،تیغ تیغیه.دو تا دندون نیشی بلند داره که از دهنش بیرون زده.رنگش هم قهوه ای سوخته با خط خطی های کم رنگ سیاه

-کوتاناتیس:اندازه ش تو مایه های فیله.چهاردست و پا راه میره و فیزیکش شبیه کرگدنه تقریبأ؛گوشای بلندی داره که تا شدن.چشم هاش بزرگن و سریع پلک میزنه.دمش شبیه گرزه و وسیله ی تهاجمشه.پوستش پر از  تیغ های ریزه که نمیشه بهشون دست زد.رنگش هم خاکستریه.

-ترینوکودیل:اجداد کر‌وکودیل های خودمونن،فقط بزرگتر و خشن تر :)



  • ۹۵/۰۸/۱۹
  • بابا لنگ دراز

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی